مطالب روانشناسی

روانکاوی

روانکاوی

روانکاوی یکی از قدیمی‌ترین و جذاب‌ترین مکاتب روانشناسی است که قدمت آن به اواخر قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گردد. روان پویشی یا تحلیل روان یکی از شیوه‌های درمانی است که هرچند در مقایسه با روش‌های جدید‌تر، کمتر به کار می‌رود، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. در این یادداشت درباره روان پویشی، تاریخچه، کاربردها و ابزارهایش صحبت می‌کنیم.

تاریخچه روانپویشی و روانکاوی

روان پویشی را می‌توان نوعی روان درمانی جامع‌نگر دانست. شکلی از روان‌درمانی که روی نگرش‌های مراجع تمرکز می‌کند و می‌کوشد تصویری جامع از کلیت شخصیت فرد به دست آورد.

روان پویشی شامل تفسیر ذهن و احساسات مراجع است و روی این دو تمرکز می‌کند درحالی‌که که سایر روش‌های متداول‌تر درمان، بیشتر رفتارگرا هستند و روی رفتار تمرکز دارند.

روان‌شناسانی که با این روش کار می‌کنند، به مراجعان خود کمک می‌کنند تا الگوهای موجود در افکار، احساسات و عقاید خود را شناسایی کنند و بتوانند به درکی از خود برسند. از آنجایی که روان پویشی اعتقاد زیادی به تأثیر تجربیات کودکی بر توسعه روان فرد در بزرگ‌سالی دارد، این الگوها را اغلب در آن دوران جست‌وجو و تفسیر می‌کند. در جلسات روان پویشی، روان‌درمانگر مراجع را ترغیب می‌کند تا هر آنچه در ذهن (خودآگاه) دارد بیان کند. در همین حین او از لابه‌لای صحبت‌های مراجع به‌دنبال الگوهای نهفته در ناخودآگاه فرد می‌گردد.

زیگموند فروید (که بین دهه‌های ۱۸۹۰ و ۱۹۳۰ می‌نوشت) مجموعه‌ای از نظریه‌ها را ایجاد کرد که اساس رویکرد روان‌پویشی در روان‌شناسی را تشکیل داده‌اند.

نظریه‌های او از نظر بالینی نشات گرفته از آن‌چه بیماران در طی درمان به او می‌گفته‌اند است. درمان‌گر روان‌پویشی معمولاً بیمار را برای افسردگی یا اختلالات مرتبط با اضطراب درمان می‌کند.

جلسات پویش روان اغلب پرحرارت و با پایانی باز برگزار می‌شود که در آن مراجع روند و محتوای جلسه را پیش می‌برد. در واقع مراجع آزاد است تا درباره هر‌آنچه در ذهن دارد گفت‌وگو کند. این جلسات معمولا یک بار در هفته و به‌مدت یک ساعت برگزار می‌شود؛ البته شیوه روان پویشی فروید به زمان بیشتری نیاز دارد. امروزه جلسات روان پویشی، نسبت به شیوه فروید، با شدت و حدت کمتری انجام می‌شوند.

در گذشته، روان پویشی با استفاده از یک کاناپه صورت می‌گرفت؛ به‌طوری‌که مراجع روی کاناپه دراز می‌کشید و روان‌درمانگر در پشت سر یا جایی که خارج از دید مراجع بود می‌نشست؛ اما امروزه به‌جای کاناپه از دو صندلی روبه‌روی هم برای روان پویشی استفاده می‌شود و روان‌درمانگر با مراجع ارتباط چهره‌به‌چهره دارد.

اهداف درمان به روش روان پویشی کدام‌اند؟

اهداف این شیوه درمانی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

تسهیل و عمق‌بخشی به خودآگاهی مراجع؛

شناسایی رابطه بین افکار، احساسات و عقاید مراجع با تجربیات گذشته‌اش به‌خصوص تجربیات دوران کودکی‌.

روان درمانگر با هدایت مراجع به سمتی که درگیری‌ها، تضادهای درونی‌ و رویدادهای مهم گذشته را بازبینی کند به این دو هدف می‌رسد.

نظریه روان پویشی بر این مبنا استوار است که مشکلات فرد ریشه در بخش نا‌خود‌آگاه ذهن او دارد. پس برای آنکه این مشکلات درمان یا مدیریت شوند،‌ لازم است تا آنچه در نا‌خودآگاه ذهن فرد ریشه دوانده، بیرون کشیده شود و در معرض دیدش قرار بگیرد. بنابراین مراجع با کمک روان پویشی، از الگوهای نا‌خودآگاه ذهنش آگاه می‌شود و از این طریق می‌تواند مشکلاتش را مدیریت کند.

تاریخچه نظریه روان پویشی

برای شناخت دقیق روان پویشی، باید به‌سراغ ریشه‌ها و تاریخچه پرفرازونشیب آن برویم. هرچند نظریه روان پویشی تحولات مختلفی را طی یک قرن گذشته تجربه کرده اما هنوز مبتنی بر نظریاتی است که در ابتدای شکل‌گیری روان‌شناسی مدرن مطرح شدند.

در اواخر قرن ۱۹ میلادی، زیگموند فروید، پدر علم روان‌شناسی، روی نظریه‌ای بدیع درباره ذهن و توسعه انسان کار می‌کرد. کارهای او در نهایت سرآغاز راهی شد که به روان‌شناسی مدرن امروزی ختم می‌شود. هرچند بسیاری از نظریات وی در سال‌ها و دهه‌های بعدی رد شدند اما آنچه وی طرح کرده بود، مبنای نظریه روان پویشی گردید که امروزه به شکلی اصلاح‌شده همچنان به کار می‌رود. در ادامه، نظریه وی را واکاوی می‌کنیم.

فروید چه تأثیری روی نظریه روان پویشی داشت؟

فروید می‌گفت ذهن انسان از سه بخش تشکیل شده است:

اید،‌ که شامل غرایز و پایه‌های بخش نا‌خودآگاه ذهن است.

سوپر ایگو، یا بخش اخلاقی که خانه عقاید و هنجارهای ماست.

ایگو، که واسطه‌ای بین بخش غرایز و اخلاقی ماست.

فروید معتقد بود که این سه بخش در سال‌های متفاوت کودکی شکل می‌گیرند. او می‌گفت که انسان‌ها با اید متولد می‌شوند، سپس ایگو در دوران خردسالی شکل می‌گیرد و در نهایت سوپر ایگو نیز در حوالی ۵سالگی سر و کله‌اش پیدا می‌شود. هر کدام از این بخش‌ها در همه انسان‌ها شکل می‌گیرند؛ با این حال، محیط زندگی و رفتار والدین نقش مهمی در چگونگی رشد این سه بخش دارند. بر همین مبنا، تجربیات کودکی فرد نقش بسزایی در شکل‌گیری شخصیت و خود انگاره او ایفا می‌کنند.

چه این تأثیرگذاری منجر به شکل‌گیری الگو‌های مثبت شود و چه منفی، فروید معتقد بود که آنچه رفتار انسان‌ها را جهت می‌دهد، در عمق ذهن آنها و در جایی که ناخودآگاه می‌نامید ریشه دارد. فروید ذهن را به سه لایه تقسیم می‌کرد:

ناخودآگاه یا ناهشیار:

این بخش جایی است که غرایز، عقاید ریشه‌دار و بسیاری از الگوهای فکری و رفتاری ما در آن جای گرفته‌اند. انسان‌ها به این بخش از ذهن خود دسترسی ندارند اما فروید می‌گفت که محتوای این بخش در اینکه ما که هستیم، چه می‌کنیم و چه می‌خواهیم نقش اساسی دارد.

نیمه‌آگاه یا نیمه‌هشیار:

این لایه بین بخش ناخودآگاه و خودآگاه قرار می‌گیرد. دسترسی به این بخش با تلاش فرد امکان‌پذیر است و می‌توان آن را وارد بخش خودآگاه کرد.

خودآگاه یا هشیار:

این بخشی است که کاملا برای ما روشن و شفاف است. فروید می‌گفت که این بخش کمترین نقش را در شکل‌گیری شخصیت ما دارد و تنها پوسته‌ای براق و زیباست که روی لایه‌های دیگر را پوشانده است.

بر اساس این طبقه‌بندی، فروید معتقد بود که برای حل اساسی مشکلات روانی، باید به‌سراغ بخش نا‌خودآگاه برویم و آن را کاوش کنیم، چراکه بر اساس نظریه او، ناخودآگاه جایی است که ارزش‌های ناگفته، عقایدی که حتی از وجودشان اطلاع نداریم و الگوهای پنهانی که رفتار ما را شکل می‌دهند، پنهان شده‌اند.

هرچند نظریه روان پویشی طی دهه‌های بعد، بسیاری از نظریات و گفته‌های ساده‌انگارانه فروید را رد یا کامل کرد، اما عبارت‌های این نظریه همچنان یادآور گفته‌ها و کارهای فروید است؛ برای مثال:

ناخودآگاه ذهن نقش مهمی در جهت‌دهی به رفتارها و احساسات دارد.

هیچ رفتاری بدون علت نیست.

تجربیات کودکی تأثیر قابل‌توجهی بر شخصیت در بزرگ‌سالی دارد.

در مجموع، نظریات فروید که منجر به شیوه‌ای به نام روانکاوری فرویدی شد، در دهه‌های بعدی به آنچه روان پویشی گفته می‌شود، تکامل یافت.

تفاوت روانکاوی فرویدی و روان پویشی

گرچه روانکاوری فرویدی و روان پویشی هردو ریشه‌های مشابهی دارند اما تفاوت‌های مهمی نیز با یکدیگر دارند:

زمان‌بندی این دو روش از تفاوت‌هایشان است به گونه‌ای که روان کاوی فرویدی هر هفته و در قالب ۲ تا ۵ جلسه و به‌مدت سال‌ها ادامه می‌یابد؛ درحالی‌که روان پویشی در بازه زمانی کوتاه‌تری صورت می‌گیرد.

شیوه تعامل مراجع با روان‌درمانگر از مهم‌ترین تفاوت‌هاست. در روان کاوی فرویدی، درمانگر به‌عنوان ناظری قدرتمند عمل می‌کند که دانش خود را با مراجع به اشتراک نمی‌گذارد. در این شیوه، مراجع برای شناسایی مشکلات خود کاملا وابسته به درمانگر خود است. به‌نوعی می‌توان گفت که رابطه بین درمانگر و مراجع در این شیوه یک رابطه نا‌برابر و از بالا به پایین است. این در حالی است که در شیوه‌های مدرن روان پویشی، مراجع و درمانگر رابطه همسان‌تری با یکدیگر دارند و درمانگر تعامل بیشتری با مراجع دارد.

در ادامه به این تفاوت دوم بیشتر می‌پردازیم.

نقش روان درمانگر در روان پویشی

امروزه روان‌درمانگر به کسی گفته می‌شود که به مراجع کمک می‌کند تا علائم و نشانه‌های مشکلش را شناسایی کند. روان‌درمانگر با تشویق و ترغیب مراجع به صحبت‌کردن درباره احساساتش این امکان را به مراجع می‌دهد تا الگوهای حاکم بر افکار و رفتارهایش را شناسایی کند. در واقع روان‌درمانگر نقش تسهیل‌کننده را در این فرایند ایفا می‌کند.

یکی از مهم‌ترین راهکارها برای تسهیل این فرایند، بررسی گذشته مراجع است. صحبت‌کردن درباره تجربیات دوران کودکی بخش مهمی از گفت‌وگوها در روان پویشی را شامل می‌شود. درمانگر با گوش دادن فعالانه به صحبت‌های مراجع، روی نقاط عطف تجربیات او دست می‌گذارد و بینش خود را با او مطرح می‌کند.

در مجموع، روان‌درمانگر به مراجع کمک می‌کند تا نقاط سایه‌روشن شخصیتش را شناسایی کند و از توانمندی‌های درونی خود برای حل مسائلش بهره ببرد.

انواع شیوه‌های روان پویشی

هرکدام از شیوه‌های گوناگون روان پویشی از یک چهارچوب جامع برای پیشبرد شیوه خود بهره می‌برند اما هرکدام در اجرای تکنیک‌ها و روش‌ها تفاوت‌هایی دارند. در ادامه هرکدام از آنها را معرفی می‌کنیم:

۱. روان پویشی کوتاه‌مدت

آنچه این نوع را از انواع دیگر متمایز می‌کند در همین عبارت کوتاه‌مدت نهفته است. این گونه از روان پویشی در جلسات اندک و حتی گاهی یک جلسه برگزار می‌شود. گاهی اوقات فرد با مسئله‌ای روبه‌روست که نیاز به واکاوی فراوانی ندارد و می‌تواند با اندکی راهنمایی بر مشکلش فائق شود. برای مثال اگر مراجعی ازاضطراب حاد بدون دلیل رنج ببرد، شناسایی رویداد یا شرایطی که منجر به ظهور این اضطراب شده و نیز ارائه راهکارهایی برای مقابله با آن می‌تواند در یک جلسه انجام شود.

هرچند باید به این نکته توجه داشت که روان پویشی کوتاه‌مدت نباید در ابتدا برای هر مراجعی به کار رود؛ یعنی نباید این انتظار را داشته باشیم که با یک جلسه بتوان به مسئله رسیدگی کرد، اما می‌توان امیدوار بود که برخی از مراجعان تنها با تعداد اندک یا حتی یک جلسه، مسئله خود را حل‌وفصل کنند.

روان پویشی کوتاه‌مدت تا به امروز در مسائلی مانند تجاوز، تصادفات رانندگی، حوادث تروریستی،اختلالات روانی حاد همچون اضطراب وافسردگی و رویدادهای آسیب‌زای خانوادگی به کار رفته است.

۲. روان پویشی خانوادگی

این شیوه از روان پویشی در بافت یک خانواده و برای حل مسائل خانوادگی به کار می‌رود. ترکیب خانواده شرکت‌کننده می‌تواند شامل شوهر و همسر، والدین و فرزندان، خواهر و برادر، پدربزرگ و مادربزرگ و نوه‌ها یا هر ترکیب دیگری از اعضای خانواده باشند.

این شیوه روان پویشی معمولا طولانی‌مدت است و روی تضادها و درگیری‌های حل‌نشده بین اعضای خانواده تمرکز می‌کند. روان‌درمانگر می‌کوشد تا با شنیدن تجربیات و نقاط عطف روابط خانوادگی، به ریشه مشکلات و تضادها پی برده و به اعضا کمک کند تا بتوانند با همکاری یکدیگر مشکلات را حل کنند.

درمانگر از اعضا می‌خواهد تا مسائل حل‌نشده خود با پدر و مادرشان را بیان و بررسی کنند تا از این طریق بهتر به تضادهایی که بین خودشان به‌عنوان شوهر و همسر یا والد و فرزند دارند، پی ببرند.

۳. روان پویشی هنری و موسیقایی

یکی از شیوه‌های غیرسنتی روان پویشی، استفاده از ظرفیت هنر وموسیقی برای توصیف و ابراز احساسات است.

همچون سایر روش‌های روان پویشی، در این گونه نیز ساختار و نقشه راهی وجود ندارد. مراجع آزاد است تا فرایند درمان را به‌دلخواه طی کند. در این شیوه، فرد نیازی به مهارت هنری ندارد و آزاد است تا برای ابراز عواطف و احساسات از ابزار هنری کمک بگیرد.

در این شیوه، مراجع ممکن است نقاشی‌ها یا آلبوم‌های موسیقی را با خود به جلسات بیاورد که بیانگر احساسات عمیق او درباره یک موضوع است. همچنین ممکن است خود او دست به کار شود و عواطفش را در قالب طرح یا قطعه نواخته‌شده‌ای نشان دهد. توجه کنید که قرار نیست آنچه مراجع انجام می‌دهد به یک اثر هنری خوب تبدیل شود بلکه صرفا ابزاری است برای توصیف آنچه که در درون اوست.

چه‌بسا مراجع و درمانگر با کمک این روش بتوانند رابطه بهتری برقرار کنند و این روش برایشان بهتر از گفت‌وگو باشد. از این رو، این شیوه برای آنهایی که خجالتی هستند یا به هر نحو در بیان احساساتشان در قالب کلمات مشکل دارند، کمک کند.

ابزارها و تکنیک‌های مورداستفاده در روان پویشی

روان پویشی نسبت به سایر روش‌های درمانی، از تکنیک‌ها و ابزارهای استفاده کمتری می‌کند. در واقع در روان پویشی فرایند درمان با آزادی عمل و خارج از چارچوب‌های روش‌های شناختی‌ ـ‌ رفتاری دنبال می‌شود. با این حال، روان پویشی نیز ابزارها و برخی تکنیک‌های مخصوص‌به‌خود را دارد که در ادامه آنها را فهرست‌وار معرفی می‌کنیم:

۱. راهنمای تشخیص روان پویشی

مانند راهنمای تشخیص اختلالات روانی (DSM)، روان‌درمانگران پویشی نیز یک مرجع راهنما دارند که به راهنمای تشخیص روان پویشی (PDM) مشهور است. آنها این راهنما را برای تکمیل آنچه کاستی‌های راهنمای اختلالات روانی می‌نامند در سال ۲۰۰۶ منتشر کردند.

۲. لکه‌های جوهر رورشاخ

این لکه‌های عجیب و معروف یکی از ابزارهای خاص روان پویشی است که درک نادرستی از آن در فرهنگ عامه وجود دارد. درمانگران این حوزه از این لکه‌ها به‌عنوان ابزاری تکمیلی جهت شناسایی عواطف و افکار مراجع استفاده می‌کنند. این لکه‌ها همچنین در تشخیص بیماری‌هایی ماننداسکیزوفرنی واختلال شخصیت دو قطبی مفید است. هرچند درباره اثربخشی و تفسیر آزمونی که با این لکه‌ها گرفته می‌شود، بحث و جدل‌های فراوانی بین روان‌شناسان وجود دارد. و هترین روش درمان طرحواره درمانی برای این اختلالات پیشنهاد شده است.

به طور کلی لازمه استفاده از این روش، تخصص و مهارت بالای روان‌درمانگر در نمره‌دهی و تفسیر پاسخ‌های مراجع است.

۳. لغزش فرویدی

این تکنیک هرچند امروزه چندان مورد توجه نیست (اغلب روان‌شناسان آن را کم‌اعتبار می‌دانند)، همچنان به کار می‌رود. تکنیک لغزش فرویدی در واقع ناشی از این دیدگاه است که هیچ عملی از سوی انسان تصادفی نیست. پس وقتی فردی کلمه‌ای را ناخوداگاه به‌غلط ادا می‌کند یا کلمه‌ای نامناسب با شرایط را به کار می‌برد، روان‌درمانگر باید به آن توجه کند و آن را به‌عنوان سرنخی از بخش نا‌خودآگاه ذهن مراجع در نظر بگیرد.

۴. ارتباط کلمات

این تکنیک جزو پرکاربردترین روش‌های روان پویشی است؛ شیوه‌ای که به‌احتمال زیاد آن را در فیلم‌ها هم دیده‌اید. روان‌درمانگر تعدادی کلمه را می‌خواند و از مراجع می‌خواهد اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد را بیان کند. با استفاده از این شیوه، می‌توان به برخی از جنبه‌های پنهان ذهن فرد پی برد.

استفاده از این تکنیک از این جهت مهم و سودمند است که درمانگر کلمات گوناگونی را می‌خواند که ترتیبی هم ندارند و شانس خود و مراجع را برای رسیدن به اعماق ناخودآگاه ذهن افزایش می‌دهد.

۵. تحلیل رؤیا

از دیدگاه نظریه روان پویشی،خواب و رؤیا دریچه‌ای به‌سوی ناخود‌آگاه است، چراکه وقتی می‌خوابیم این بخش از ذهن ماست که فعال می‌شود. از این رو تعبیر و تفسیر خواب‌های مراجع می‌تواند به شناخت بهتر نا‌خودآگاه مراجع کمک کند. با این حال اثربخشی این تکنیک تأیید علمی لازم را ندارد. هنوز روشی متقن و علمی برای تحلیل و تفسیر خواب‌ها ارائه نشده‌اند. از این رو انتخاب این روش در فرایند درمان، به نظر مراجع و درمانگرش بستگی دارد.

 

تاریخچه روان پویشی در ایران

روان پویشی اولین و قدیمی‌ترین مکتب روان‌شناسی است؛ روشی که راه را برای تکامل علم روان‌شناسی و ایجاد روش‌های جدیدتر هموار کرد. گرچه امروزه روان پویشی جایگاه سابق خود را در میان جامعه علمی این حوزه ندارد اما همچنان به‌عنوان یکی از شیوه‌های روان‌درمانی در برخی مراکز یا از سوی برخی روان‌درمانگران دنبال می‌شود

دکتر حبیب داوود: در دهه 1960، رویکرد ISTDP را معرفی کرد. این روش، بر تجربه سریع‌تر و عمیق‌تر هیجانات تأکید داشت و از مدل‌های سنتی طولانی‌مدت فاصله گرفت.

فواید روان‌پویشی و ISTDP

1- کشف ریشه مشکلات: با تمرکز بر ناخودآگاه و روابط گذشته، ریشه مشکلات روان‌شناختی مانند اضطراب، افسردگی، و اختلالات شخصیتی بررسی می‌شود.

2- آگاهی هیجانی: مراجع یاد می‌گیرد هیجانات سرکوب‌شده را شناسایی کرده و آن‌ها را تجربه کند.

3- افزایش کیفیت روابط: این روش به بهبود روابط بین فردی کمک می‌کند، زیرا فرد متوجه الگوهای رفتاری ناسالم در روابط خود می‌شود.

4- کوتاه‌مدت و مؤثر: برخلاف برخی درمان‌های سنتی که ممکن است سال‌ها طول بکشد، ISTDP یک رویکرد متمرکز است که در زمان کوتاه‌تری نتایج قابل‌توجهی دارد.

5-حل تعارضات درونی: مراجع با تجربه هیجانات واقعی و پذیرش آن‌ها، از تعارضات درونی رها می‌شود.

فواید جلسات تراپی با ISTDP

1- تمرکز بر ریشه: ISTDP به‌جای تمرکز صرف بر علائم، به بررسی علل ریشه‌ای مشکلات روان‌شناختی می‌پردازد.

2- تجربه هیجان: یکی از اهداف اصلی این روش، کمک به مراجع برای تجربه مستقیم هیجانات است که منجر به تسکین روانی می‌شود.

3- بهبود سریع‌تر: در مقایسه با درمان‌های طولانی‌مدت، این روش به دلیل ماهیت فشرده‌اش، می‌تواند در زمان کمتری نتایج مثبتی به همراه داشته باشد.
4. افزایش خودآگاهی: مراجع درک بهتری از خود پیدا می‌کند و می‌تواند روابط سالم‌تر و تصمیم‌گیری‌های بهتر داشته باشد.

اثربخشی روان‌پویشی روی طیف‌های مختلف بیماری

تحقیقات نشان داده که ISTDP در درمان طیف وسیعی از مشکلات روان‌شناختی مؤثر است:

– اختلالات اضطرابی: از جمله اضطراب عمومی، حملات پانیک، و فوبیا.

– افسردگی: به‌ویژه در مواردی که افسردگی با هیجانات سرکوب‌شده یا الگوهای نادرست گذشته مرتبط است.

– اختلالات شخصیت: این روش می‌تواند به افرادی که از مشکلات عمیق شخصیتی رنج می‌برند، کمک کند تا الگوهای ناسالم را تغییر دهند.

– اختلالات روان‌تنی: مانند دردهای جسمانی بدون علت پزشکی، که اغلب ریشه در هیجانات سرکوب‌شده دارند.

– مشکلات روابط بین فردی: ISTDP به افراد کمک می‌کند روابط سالم‌تری برقرار کنند.


وضعیت روان‌پویشی در ایران

در سال‌های اخیر، رویکرد ISTDP در ایران محبوبیت قابل‌توجهی یافته است. بسیاری از روان‌درمانگران ایرانی در این زمینه آموزش دیده‌اند و دوره‌های تخصصی متعددی برای درمانگران برگزار می‌شود.

– نقاط مثبت این درمان در ایران:

تطابق با فرهنگ: تمرکز بر هیجانات و روابط بین فردی، با فرهنگ ایرانی که بر روابط انسانی تأکید دارد، همخوانی دارد.

مؤثر در کوتاه‌مدت: این ویژگی با نیازهای افرادی که تمایل به نتایج سریع دارند، سازگار است.

هزینه-اثربخشی: تعداد جلسات کمتر، هزینه کلی درمان را کاهش می‌دهد.

نکات کلیدی و اطلاعات کاربردی

1- ساختار جلسات: جلسات ISTDP معمولاً بین 60 تا 90 دقیقه طول می‌کشند و تمرکز آن‌ها بر تجربه هیجانی مستقیم و شناسایی دفاع‌ها است.

2- تعامل درمانگر و مراجع: درمانگر در این روش نقش فعالی دارد و سؤالات چالشی مطرح می‌کند تا مراجع بتواند به ناخودآگاه خود دسترسی پیدا کند.

3- کاربرد در درمان فردی و زوجی: این روش نه‌تنها برای افراد، بلکه برای بهبود روابط زوجین نیز به کار می‌رود.

4- پژوهش‌های علمی: مطالعات بسیاری اثربخشی ISTDP را در درمان اختلالات روان‌شناختی تأیید کرده‌اند.

5- لزوم آموزش: درمانگران این حوزه باید آموزش‌های تخصصی و فشرده‌ای در زمینه ISTDP ببینند تا بتوانند به‌صورت مؤثر از این روش استفاده کنند.

جمع‌بندی

روان‌پویشی و به‌ویژه ISTDP، یک روش درمانی قدرتمند و مؤثر است که بر ریشه‌های ناخودآگاه مشکلات تمرکز دارد و با فرهنگ ایرانی نیز سازگاری بالایی دارد. این روش می‌تواند به بهبود سریع‌تر و عمیق‌تر مشکلات روانی کمک کند و برای درمانگران و مراجعین، رویکردی ارزشمند محسوب می‌شود.
برای تکمیل بیشتر این موضوع، می‌توان گفت که ISTDP به دلیل تأکید بر تجربه‌های هیجانی، نه تنها در زمینه درمان اختلالات روان‌شناختی بلکه در رشد شخصی و بهبود کیفیت زندگی نیز نقش مؤثری دارد.

افراد بسیاری که از اضطراب‌های مزمن یا حتی مشکلات روزمره رنج می‌برند، با کمک این روش توانسته‌اند ارتباط بهتری با خود و دیگران برقرار کنند.

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم این روش، انعطاف‌پذیری آن برای گروه‌های مختلف است. برای مثال، کودکان و نوجوانان می‌توانند با نسخه‌هایی ساده‌تر از این رویکرد تحت درمان قرار گیرند. همچنین، این روش در محیط‌های آموزشی و مشاوره سازمانی نیز کاربرد دارد.

در مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و خانواده دنیای طلائی با استفاده از بهترین درمانگران با رویکرد روان پویشی کوتاه مدت در خدمت شما عزیزان هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *